«تا زمانی که در قلب یهودی، روح در تلاطم است
امید خود را از دست نخواهد داد:
امید دو هزار ساله!
که به کشور خود برگردیم؛
کشور اجدادی ما
کشور صیون در اورشلیم.»
بخشی از سرود ملی اسرائیل از کتاب سفرنامۀ اسرائیل
درآمد
تا کنون دو یادداشت از مجموعۀ روشنفکران و مسألۀ فلسطین منتشر شده و این یادداشت به عنوان سومین مورد، اکنون در دست شما است. در دو شمارۀ قبلی به داریوش آشوری و جلال آل احمد از این منظر که در زمرۀ روشنفکران بوده و نیز به اسرائیل سفر کرده و از این مسافرت یادداشتهایی فراهم کردهاند، پرداختم. در این یادداشت میخواهم به عباس شاهنده و سفرنامهاش نگاهی بیندازم. این سفرنامه با عنوان سفری به اسرائیل، یادداشتهای سفر اسرائیل در سال 1335 منتشر شده است. شاید برای مخاطب دقیق این سؤال پیش آید که با توجه به تقدم زمانی سفرنامۀ شاهنده نسبت به دو نفر گذشته بهتر نبود به این سفرنامه پیش از آنها پرداخته میشد؟ در اینجا نمیخواهم توجیه بیوجه بیاورم. فقط میخواهم بگویم در این چینش، چندان به سیر تاریخی سفرنامهها توجه نداشتهام و تلاش کردهام در عین حفظ نوعی خط سیر تاریخی - که البته در برخی زمانها طبق تاریخ پیش نمیرفت - بیشتر به درجۀ اعتبار اجتماعی و اثرگذاری نویسندگان بنگرم. از این رو است که جلال آل احمد و داریوش آشوری را پیشتر آوردم. روشن است که درجۀ تأثیرگذاری این دو نفر به عنوان روشنفکران صاحب قلم، بیش از مثلاً عباس شاهنده است. با چنین رویکردی میتوان گفت، مخاطب نیز لازم است به بردی که نوشتههای نویسندگان در جامعه دارد، بیشتر التفات کند. چه بخواهیم و چه دوست نداشته باشیم، نوشتههای پارهای از نویسندگان در اذهان میماند و در لایههای جامعه تهنشین میشود و در جریانات اجتماعی مؤثر واقع میشود.
مقدمه
عباس شاهنده در سال 1292 شمسی در تهران متولد شد. او تحصیلات خود را در دبستان اصلاح، دبیرستان دارالفنون، دانشسرای مقدماتی و دانشسرای تربیت بدنی گذراند و سپس به عنوان دبیر در برخی دبیرستانهای تهران شروع به فعالیت کرد. شاهنده مدتی در نیروی هوایی ارتش فعالیت کرد و به درجۀ استواری رسید اما به خاطر پیشینۀ سوء از ارتش اخراج شد. در واقع او در 1310 وارد نیروی هوایی شد و در 1313 در حالی که به جرم سرقت در زندان شهربانی بود به خدمت وارد شده و از زندان راهی نیروی هوایی گردیده است. سپس در سال 1316 دوباره به جرم سرقت شانزده قلم اثاثیۀ نیروی هوایی به زندان افتاد و در 1320 از زندان خارج شد. شاهنده پس از خروج از ارتش، در حوزۀ سیاست فعالیت کرد. او در سال 1329 مدیر کل خواروبار تهران شد و در سال 1330 در سمت بازرسی شهرداری تهران فعالیت کرد؛ ولی او اغلب به فعالیت در عرصۀ روزنامهنگاری و نویسندگی مشغول بود.
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگری، عباس شاهنده که سودای نزدیکی به مراکز قدرت را در سر داشت و روسیه را حاکم درجه یک سیاست ایران میدانست، جانب حزب توده را گرفت. در گزارشی که ساواک تهیه کرده آمده که او در سال 1322 در جبهۀ آزادی که از سازمانهای منتسب به حزب منحلۀ توده بود شروع به فعالیتهای سیاسی مینموده است و روزنامۀ فرمان را که صاحب امتیازش خود او بوده، به صورت ارگان جبهۀ آزادی در آن ایام انتشار میداده و کلیۀ هزینههای انتشار روزنامۀ مزبور را از جبهۀ آزادی و حزب توده دریافت میکرده است.
البته حمایت شاهنده از حزب توده مدت زیادی طول نکشید و زمانی که قوام السلطنه بر مسند وزارت تکیه زد، شاهنده به صف حامیان قوام پیوست. او با کمک قوام، ابتدا به وزارت فرهنگ و سپس به دفتر نخستوزیری منتقل و مأمور سازماندهی اتحادیه سندیکاهای کارگری ایران شد. شاهنده مدتی بعد با قوام نیز به مشکل بر خورد و بنا بر این از او فاصله گرفت و به سپهبد رزمآرا نزدیک شد. پس از مرگ رزمآرا خود را فردی شاهدوست معرفی کرد و به مخالفت با مصدق پرداخت و در روزنامهای که داشت همواره به دولت ملی مصدق و ملی شدن صنعت نفت و مبارزات ملت علیه استعمار انگلیس حمله میکرد. این روند تا کودتای مرداد 1332 ادامه داشت تا اینکه شاهنده پس از کودتا به فضلالله زاهدی پیوست و بعداً با شکلگیری احزاب آن دوره، مانند حزب ایران نوین و حزب رستاخیز، در آنها فعالیت کرد. احزابی که در آنها منویات شاهنشاه بر خواست مردم میچربید!
روی هم رفته، تکاپوی شاهنده در عرصۀ سیاسی نشان میدهد که نامبرده در همهحال منافع شخصی خود را بر منافع عمومی ترجیح میداده است. از همین رو است که ساواک وی را «ابن الوقت» لقب داده است. گفتنی است که ابزار مستقیم شاهنده برای پیشبرد اهداف خود، بیشتر روزنامهنگاری بود. روزنامۀ فرمان در خرداد 1322 آغاز به کار کرد. این روزنامه به صاحب امتیازی شاهنده منتشر میشد. روزنامه در نیمۀ تیرماه 1327 به علت مشکلات مالی تعطیل شد؛ اما از آنجا که محتوای آن در جهت حمایت از رژیم بود، خیلی زود توانست با کمک طرفداران سلطنت کمر راست کند. البته غیر از این بار، روزنامه چند مرتبۀ دیگر نیز توقیف، اما به سرعت رفع توقیف شد. طبق برآورد ساواک[1] تیراژ روزنامۀ مزبور 6000 نسخه بوده که تعداد 500 نسخۀ آن در تهران توزیع و از این مقدار 150 نسخۀ آن به فروش میرسیده. تعداد 2000 نسخه به طور رایگان برای اشخاص ارسال میشده و مجموعاً فروش قابل توجهی نداشته است.
فرمان شاهنده، علاوه بر تحرکات سیاسی، در راستای ترویج فرهنگ ضد اسلامی نیز قدم میزد. تا جایی که یک مرتبه انتشار تصویری غیر متعارف و نیمهعریان از یک هنرپیشۀ زن ایرانی، حتی واکنش ساواک را برانگیخت. ضمناً، او زدوبندهای سیاسیاش را هم از طریق همین روزنامه پیش میبرد. به گزارش ساواک، شاهنده وضع مالی خوبی دارد که این ثروت را از طریق زمینخواری، حزببازی و زندهباد، مردهبادگفتن به دست آورده است. همین گزارش، شاهنده را فردی قدرتطلب، متظاهر، پولپرست، رشوهگیر، کلّاش و بندوبستچی معرفی میکند.
فعالیتهای سیاسی شاهنده محدود به کارهای روزنامهنویسی نبود؛ بلکه وی در انتخابات مجلس بیستم (1340-1339) و بیستویکم (1346-1342) از بیجار کاندیدا شد و با خرج پول بسیار شروع به تبلیغات کرد. در گزارش ساواک کردستان آمده که شاهنده به اتفاق ایادی خود به دهات شهرستان مزبور رفته و کشاورزان را تهدید نمودهاند که چنانچه در انتخابات به عباس شاهنده رأی ندهند، خرمنها و خانههای آنها را آتش خواهند زد. با وجود این، حتی وقتی او توانست رأی مردم را به هر زور و زحمتی کسب کند، نتوانست به مجلس راه یابد چون اعتبارنامهاش تصویب نشد. در گزارش آبان 1342 ساواک آمده که تمام محافل و افرادی که او را میشناسند، از این که او نتوانسته به مجلس راه پیدا کند اظهار خوشوقتی کردهاند؛ چون بر این باور هستند که او یک آرسن لوپن سیاسی است.
در مجموع از آنجا که شاهنده قصد داشت به هر وسیله و از هر راه ممکن به قدرت و مقاصد خودش برسد، یکی از راههایی که برگزید دستاویز قرار دادن قدرتهای خارجی بود. مثلاً او در سال 1339 کتابی را با عنوان انگلستان گهوارۀ دموکراسی جهان منتشر کرد و آن را به الیزابت دوم تقدیم نمود. همچنین ارتباط او با رژیم صهیونیستی قابل توجه است. تا سال 1335 دولت اسرائیل نمایندۀ رسمی در ایران نداشت. در همین سال دکتر زوی دوریل از یهودیان اروپایی به تهران عازم شد تا نمایندگی اتاق بازرگانی اسرائیل را در پایتخت ایران افتتاح نماید. البته عنوان رسمی دوریل، رئیس بخش اقتصادی آژانس یهود بود ولی تقریباً تمام امور مربوط به نمایندگی سیاسی خارجی را انجام میداد. در سندی که از سفارت امریکا دربارۀ فعالیتهای دوریل، از عناصر فعال مطبوعاتی در بهمن 1335 آمده نوشته است که نمایندۀ غیر رسمی اسرائیل در تهران در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال است. تماسهای او از طریق عباس شاهنده، ناشر مجلۀ فرمان و مهندس عبدالله والا، ناشر و مالک تهران مصور صورت میگیرد. علاوه بر این شاهنده با نمایندۀ آژانس یهود در ایران در تماس بود و از طریق وی مبالغی را دریافت میکرد. این مبالغ برای رپرتاژ خبری به نفع رژیم اسرائیل هزینه میشد.
فزون بر اینها، شاهنده با سفارت اسرائیل در تهران هم ارتباط داشت و در جشنها و مراسم آن حضور مییافت. در اسنادی از ساواک به شرکت او در این مراسم اشاره شده است. پس از سفر او به اسرائیل در سال 1335 و انتشار یادداشتهای سفر، ساواک در آبان 1338 مینویسد عباس شاهنده که در دو سال اخیر چندین بار به اسرائیل مسافرت نموده است، در آنجا با بعضی از اشخاص رابطه پیدا نموده و در تهران نیز با نمایندۀ اسرائیل در تماس است و آنها مرتباً به دفترش رفتوآمد مینمایند و حتی ماهانه بابت خرج روزنامۀ خود از آنها مبالغی دریافت میکند. این ارتباط صمیمی تا جایی پیش رفت که در دورۀ تنش بین اعراب و اسرائیل، و از آنجا که شاهنده با اسرائیل ارتباط دوستانه داشت، کشور اردن او را ممنوع الورود کرد.
القصه، قصد ما در اینجا نگاهی کلی و اجمالی به برخی از جنبههای شخصیت عباس شاهنده بود. هرچند که وجوه متعددی از کمکهای پیدا و پنهان او به رژیم پهلوی، طبق اسناد بر جا مانده، قابل انکار نیست. گمان میکنم برای آشنایی کلی با شخصیت وی همین مقدار کافی باشد. با این توصیف به کتاب او و یادداشتهای سفرش نگاهی میاندازیم.
سفر به کشور یهودیان
پیشتر گفته شد که شاهنده در سال 1335 بنا به دعوت دولت اسرائیل و به اتفاق آقای مهندس عبدالله والا، مدیر مجلۀ تهران مصور، به سرزمین اسرائیل رفتهاند. در این مسافرت دو هفتهای، به قول خودش تا آنجا که مقدور بوده، موفق شدهاند با یک کشور نو و مدرن که بر روی خرابههای دوهزار سالۀ سرزمین یهود بنا شده و میشود، آشنا شویم. او گفته است، این آشنایی به احوال و طرز زندگی ملت یهود و اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور نوین اسرائیل برای ما دو نفر که روزنامهنگار بودیم بسیار مفید بود؛ زیرا در ایران از وضع کشور جدید التأسیس اسرائیل، کمتر کسی اطلاع دارد و شاید تنها عدۀ معدودی از خواص بدانند که ایجاد این مملکت در کنار خاورمیانه از هر لحاظ به خصوص از نظر سیاسی تا چه حد اهمیت دارد.
در نخستین یادداشتی که از این مجموعه منتشر کردهایم متذکر شدم که از سال 1327 و همزمان با تأسیس کشور اسرائیل چند نوشتۀ پراکندۀ همدلانه در مطبوعات ایران چاپ شد که با تیزبینی خلیل ملکی و حسین ملک و در راستای حمایت آنها از نوعی سوسیالیسم غیراستالینی به انجام رسید. همچنین سند دیگری از جانب ادارۀ رکن دوم ارتش شاهنشاهی ایران منتشر شده که در یادداشت دیگری دربارۀ آن هم نکاتی خواهم گفت. القصه، میدانیم تا سال 1335 که شاهنده متن سفرنامۀ گزارشگونهاش را منتشر کرد، یادداشت مفصلی در محافل روشنفکری دربارۀ این کشور یهودی وجود نداشت و سفرنامۀ آشوری و جلال آل احمد هم در اوایل دهۀ چهل نوشته و چاپ شدند. در نتیجه، اظهار نظر او مبنی بر اینکه کمتر کسی از وضع کشور تازهتأسیس خبر دارد، پر بیراه نیست.
کتاب عباس شاهنده با عنوان یادداشتهای سفر اسرائیل (سفری به اسرائیل) (در اینجا مشاهده کنید.) در سال 1335 تحت منشورات روزنامۀ سیاسی فرمان در 84 صفحه منتشر شد. پیش از ورود به بحث، شاهنده چند تصویر به کتاب افزوده است. تصاویر هرتسل (بانی و موجد حکومت اسرائیل که تمام زندگی کوتاه چهلوچهار سالهاش را صرف ایجاد کشور اسرائیل کرده)، اسحاق ابن صبوی (رئیس جمهور اسرائیل)، داوید بن گوریون (نخستوزیر اسرائیل). پس از این، مقدمۀ شاهنده آمده است که حاوی چند نکتۀ مهم است: به باور او این کشور مدرن تازهتأسیس، مانند یک ماشین عظیم خودکار، با سرعت کار میکند و پیش میرود. درست به همین علت است که او تصمیم میگیرد یادداشتهای خود از این سفر را در روزنامهاش تدریجاً چاپ کند و نهایتاً همه را در جامۀ کتاب عرضه نماید. او بر این اعتقاد است که آشنایی به احوال کشور اسرائیل برای مردم ایران و بهویژه رجال، لازم است.
این نکته را نباید از خاطر برد که خصومتهای فرهنگی دیرینۀ میان عرب و عجم که در افکار برخی از روشنفکران رسوخ کرده و به صورت نوعی احساس ناسیونالیستی و ملیگرایی و ضدیت با عرب ظاهر شده، اینجا نیز دیده میشود. شاهنده هم تذکر میدهد که متأسفانه اغلب کشورهای عربی، که در رأس آنها کشور افریقایی عربزبان مصر قرار گرفته است، با نظر عناد و دشمنی به عجم نگاه میکنند. همچنین موقعیت جزایر پراکندۀ عربزبان خلیج فارس، که تمام آنها در ادوار مختلف متعلق به ایران و جزء خاک کشور ما بوده، طوری است که شیوخ آنها برای حفظ حکومت خود جانب کشورهای عربی را میگیرند. به این ترتیب، در غرب ایران یک جبهۀ بزرگ عربی قرار دارد که اگر از منظر منافع ایران بنگریم، وجود کفهای به نام اسرائیل در قلب سرزمینهای عرب، میتواند موجب منفعت ایران گردد. در واقع به نظر او برای توازن سیاسی ایران با اعراب، مصلحت این است که از اسرائیل استفاده کنیم.
شاهنده همچنین تأکید کرده است که نباید از خاطر ببریم که ما از نظر مذهبی، روابط و علائق ناگسستنی با کشورهای عربی داریم، اما متأسفانه همیشه دیدهایم که بعضی از این کشورها کوشیدهاند از این نقاط مشترک سوء استفاده کنند. مثلاً اخیراً زمزمۀ تغییر نام خلیج فارس به خلیج عرب، شاهدی است بر مدعای فوق. رویهمرفته، میبایست با کمال واقعبینی و دور از هرگونه تعصب مذهبی، روابط خود را طوری با کشور نوبنیاد اسرائیل تنظیم کنیم که به توازن قوا بین روابط ایران و عرب ختم شود. از قضا، شاهنده هم درست به همین علت با کمال مسرت، دعوت دولت اسرائیل را برای مسافرت به آنجا پذیرفته و نتیجۀ مشاهدات خود را نیز برای اطلاع هموطنان پیش نهاده است.
نگاهی کلی به کتاب شاهنده
این طور به نظر میرسد که در میان سفرنامههایی که دربارۀ اسرائیل نوشته شده و به دست ما رسیده است، یادداشتهای سفر شاهنده، هم مفصلتر و هم طبقهبندیشدهتر و هم بسیار همدلانهتر است. او در این یادداشتها مانند خبرنگار به همۀ وجوه کشور نوبنیاد نگاه انداخته و برای اثبات مدعاهایش به آمار و ارقام استناد کرده است. او نه مانند آل احمد و آشوری توصیفات زیبا به دست داده، بلکه قلماش در مواجهه با آنچه دیده است، مبتنی بر نوعی گزارش ژورنالیستی برای اطلاع مخاطب است.
از آنجا که کتاب او فاقد فهرست است، در اینجا مبتنی بر عناوین بخشهای مختلف کتاب به همۀ محتوای آن اشاره میکنم و به چند بخش جزئیتر، به طور باریکبینانهتر نظر میاندازم. از یک منظر کتاب او شامل ده فصل یا بخش کلی است که هر کدام به زیرشاخههای گوناگون تقسیم میشود. آنچه ذیلاً آوردهام، نمودار کلیاتی است که در کتاب ذکر شده است.
1- نگاهی سریع به تاریخ اسرائیل
2- بانی استقلال اسرائیل
3- آژانس یهود
4- کشور اسرائیل
5- حکومت اسرائیل
1-5- قانون اساسی کشور جدید
1-1-5- مسئولیت مشترک
2-1-5- آزادی، مساوات و دموکراسی
3-1-5- سیاست خارجی
4-1-5- امنیت
5-1-5- مهاجرت
6-1-5- تعلیم و تربیت
2-5- علامت و پرچم اسرائیل
3-5- سرود ملی اسرائیل
4-5- خط و زمان
5-5- احزاب در کشور اسرائیل
6-5- طرز ترکیب و ائتلاف احزاب در مجلس فعلی و دولت اسرائیل
7-5- بیوگرافی رئیس جمهور فعلی اسرائیل
8-5- بیوگرافی رئیس الوزراء فعلی اسرائیل
6- جراید در کشور اسرائیل
7- فرهنگ و هنر در اسرائیل
1-7- آمارهای مختلف فرهنگی
2-7- کتاب در کشور اسرائیل
3-7- هنر در اسرائیل
4-7- ورزش در اسرائیل
5-7- پیشآهنگی در اسرائیل
8- تشکیلات داخلی مملکت اسرائیل
1-8- بودجۀ فعلی کشور اسرائیل
2-8- مالیاتها و جلب سرمایۀ خارجی
3-8- واردات کشور اسرائیل
4-8- صادرات کشور اسرائیل
5-8- اساس تجارت در کشور اسرائیل
6-8- صنایع در کشور اسرائیل
7-8- کشاورزی در کشور اسرائیل
1-7-8- مُشاوها
2-7-8- کیبوتص
8-8- بهداشت و بهداری در اسرائیل
9-8- کارمندان اداری اسرائیل
9- قوای تدافعی
1-9- هدف ارتش اسرائیل
2-9- ارتش و نظام وظیفه
3-9- بیوگرافی رئیس فعلی ستاد ارتش اسرائیل
4-9- وزارت شهربانی اسرائیل
5-9- زندانهای کشور اسرائیل
10- تشکیلات اجتماعی
1-10- اتحادیۀ کارگران اسرائیل هیستدورت
2-10- مؤسسۀ کوپت خولیم
3-10- مؤسسۀ همشبیری هِمرگزی
4-10- مؤسسۀ سولل پونه
5-10- مؤسسۀ تنوبا
6-10- قوانین برای حمایت از کارگران
7-10- فعالیتهای فرهنگی اتحادیۀ کارگران
8-10- اقدامات دیگر اتحادیۀ کارگران
9-10- بیوگرافی دبیر کل اتحادیههای کارگری اسرائیل
10-10- بیمههای ملی و اجتماعی در کشور اسرائیل
1-10-10- بیمۀ پیری
2-10-10- بیمۀ مرگ
3-10-10- مخارج کفن و دفن
4-10-10- مخارج زایمان
5-10-10- بیمۀ تصادفات
11-10- بیمههای ملی و اجتماعی در کشور اسرائیل
12-10- زنان در کشور اسرائیل
13-10- وزیر خارجۀ فعلی
برای هر بینندهای که نگاهی گذرا به فهرست به دست داده شده بیندازد مسلم میشود که نویسندۀ این گزارشها به طور جامع به همۀ گوشههای کشور نوبنیاد توجه داشته است و دربارۀ هرکدام، ولو مختصر، توضیحی به دست داده است. از این رو، گذشته از نوع قلم شاهنده و جهتگیریهای معنادارش نسبت به اسرائیل، گمان میکنم باید انصاف داد که او وظیفۀ روزنامهنگاریاش را در توصیف کشوری که در آن چهارده روز اقامت داشته به خوبی به انجام رسانده است. به این خاطر که قرار است برای نخستین بار فایل کتاب او در دسترس مخاطبان این مقاله قرار بگیرد، و ایشان خود میتوانند کتاب را ملاحظه کنند، شاید ضرورت نداشته باشد که همۀ مطالب کتاب را بررسی کنم. من به انتخاب خود به چند فراز از توصیفات او اشاره میکنم و بقیه را به عهدۀ مخاطب روشنبین و حقیقتجو میگذارم.
بر اساس توضیحاتی که در بخش «نگاهی سریع به تاریخ اسرائیل» نوشته شده است، کورش کبیر، پادشاه ایران، دولت کلده را شکست میدهد و یهودیان را از بند اسارت هفتاد ساله آزاد میکند و به کشورشان بازمیگرداند. سپس چند قرن میگذرد تا دوباره مملکت اسرائیل، از سوی رومیان مورد تاخت و تاز قرار میگیرد و مجدداً جمع یهودیان، به پریشانی میرسد. در تمام طول این دو هزار سال جدایی، یهودیان کوشیدهاند در هر کشوری که زندگی میکنند مذهب و آداب و رسوم خود را حفظ کنند تا بر اساس پیشبینیهای تورات دوباره به سرزمین خودشان بازگردند. همین باور دینبنیاد موجب میشد که یهودیان از هر فرصتی برای بازگشتن به سرزمینشان بهره ببرند. تا اینکه دکتر تئودور هرتصل، این بخت را داشت تا بانی تأسیس دولت یهود شود و مقدمات را برای برگرداندن یهودیان دنیا فراهم آورد. هرتصل وقتی کتاب دولت یهود را به پایان برد، دست به اقدامات عملی برای برآورده ساختن آرزوهای دیرین قوم خود زد. البته باید گفت او در جوانی به سرزمین سایهها رخت میکشد و رهبری صهیونیسم را به مردانی همچون پروفسور وایزمن و داوید بن گوریون میسپارد.
کوششهای دامنهدار وایزمن در سال 1917، در طی جنگ و متعاقب اقدامات سایر رهبران یهودی، باعث شد حکومت بریتانیا اعلامیۀ بالفور را به نفع استقرار و مهاجرت یهودیان در فلسطین صادرکند. در این اعلامیه، پیشبینی شده بود که باید یک آژانس یهود ایجاد شود تا مأمور اجرای مفاد اعلامیه باشد. به این ترتیب، از همان سال رهبران یهودی مشغول تنظیم مقدمات این امر شدند؛ تا اینکه در سال 1929 توانستند آژانس یهود را تشکیل دهند. از این تاریخ به بعد، آژانس یهود در سراسر دنیا به نمایندگی از طرف یهودیان و بهویژه در امر مهاجرت و آبادانی فلسطین کوشش میکرد و در حقیقت مقدمات ایجاد استقلال کشور اسرائیل را از طریق مهاجرت و عمران و آبادانی فراهم میآورد. سرانجام، بر اثر تلاش و فعالیت مستمر و مداوم سران یهود، سازمان ملل متحد در سال 1947 با ایجاد کشور مستقل اسرائیل موافقت کرد و در روز 14 ماه مه 1948 دولت موقت یهود در تلآویو، اعلامیۀ استقلال را منتشر ساخت و عملاً پس از دو هزار سال اولین دولت مستقل یهود تشکیل گردید. پس از تشکیل این دولت، اعلامیهای صادر شد که در آن آرمانها و خواستهها و اهداف مهاجران به فلسطین بیان شده است. این اعلامیه به اعلامیۀ استقلال معروف است. بد نیست فرازهایی از این یادداشت را اینجا ذکر کنم.
در متن اعلامیۀ استقلال، پس از ذکر مصایبی که بر قوم یهود رفته، و اقداماتی که از زمان هرتصل به این سو صورت گرفته، مینویسد ما اعضاء انجمن ملی و نمایندگان و ساکنین عبری و نهضت صیونیست [صهیونیست]، در روز خاتمۀ قیمومیت بریتانیا بر سر اسرائیل، اجتماع نمودهایم و بنا بر حق طبیعی و تاریخی و بر اساس تصمیم سازمان ملل متحد، به این وسیله ایجاد کشور یهودی را در سرزمین اسرائیل اعلام میکنیم که همان کشور اسرائیل است. کشور اسرائیل برای مهاجرت یهود و اجتماع پراکندگان باز خواهد بود و برای خوشبختی کشور و ساکنین آن کوشش خواهد نمود و برای آزادی و عدالت و صلح در پرتو پیشگوییهای پیامبران اسرائیل اداره خواهد شد. آزادی اجتماعی و سیاسی کامل به هر فرد تابع خود بدون در نظر گرفتن مذهب و نژاد و نوع، اعطا مینماید. آزادی مذهب، عقیده، زبان و تعلیم و تربیت برای همه تضمین میشود. اماکن مقدسۀ تمام مذاهب حفظ شده و کشور به منشور ملل متفق، وفادار خواهد ماند. ما دست صلح و صفا و همسایگی عادلانه به جانب تمام کشورهای همسایه و ملل آزاد دراز کرده و آنها را به همکاری و اشتراک مساعی و کمک متقابل با ملت عبری و مستقل در کشور خود دعوت میکنیم. کشور اسرائیل آمادگی خود را برای شرکت در همکاری و اشتراک مساعی برای پیشرفت تمام خاورمیانه اعلام میدارد.
نکتۀ گفتنی دیگر اینکه، شاهنده، جابهجا از آمارهای موجود استفاده کرده و همچنین تا جایی که توانسته، تصاویر مرتبط با متن را هم گنجانده است. روی هم، گمان میکنم چنین رویکردی برای توصیف هر منطقهای میتواند تصویر دقیقتر و روشنتری از محل وصف شده عرضه کند.
اما دربارۀ شکل حکومت در اسرائیل نوشته است که اسرائیل به وسیلۀ رژیم جمهوری اداره میشود و افراد هیئت حاکمه را ملت انتخاب میکنند. در این کشور انتخابات عمومی و حزبی، هر چهار سال یک بار 120 نفر از کاندیداهای احزاب را برای عضویت مجلس ملی اسرائیل که کِنِسِت نام دارد انتخاب میکند و در هر 5 سال یک مرتبه رئیس جمهور که بیشتر سمت تشریفاتی و نظارت عالیه بر امور مملکت به عهدۀ او است از طرف نمایندگان کنست انتخاب میشود. بلافاصله رئیس جمهور به رهبر بزرگترین احزاب که در مجلس اکثریت را دارد پیشنهاد تشکیل دولت میدهد و با توافق مجلس و رأی تمایل و تصویت برنامۀ مربوطه، دولت شروع به کار کرده و تمام اختیارات مملکت اسرائیل با نظارت مجلس، در دست وزیر الوزرا و هیئت دولت است. در کابینۀ دولت 16 وزیر حضور دارند. مرکز کشور و محل تشکیل پارلمان در شهر مقدس اورشلیم است و فقط مرکز دفاع ملی در شهر تلآویو است. در اینجا به چند فقره از قوانین مملکت جدید تنها به طور کلی اشاره میکنم.
در این قانون آمده است که دولت اسرائیل، مساوات و برابری کامل حقوق و وظایف هر فردی را بدون در نظر گرفتن اختلاف مذهب و نژاد و ملیت تأمین میکند. آزادی عقیده و زبان و تحصیل و مذهب تضمین میشود. برابری کامل و تام و تمام زن از لحاظ حقوق و وظایف در حیات ملی و اجتماعی و اقتصادی و در مقابل قانون برقرار میگردد. تمام مؤسسات دولتی و شهرداریها و تمام مقامات ملی دیگر، با رأی عمومی، بدون اختلاف مذهب و نژاد و ملیت و بدون هیچ نوع امتیاز مالی انتخاب میگردد. همچنین، سیاست خارجی کشور اسرائیل بر این اساس قرار میگیرد که به اصول منشور ملل متفق وفادار باشد. و روابط خود را بر اساس صلح و دوستی با همسایگان فراهم آورد. دربارۀ موضوع تعلیم و تربیت نیز باید گفت دختران و پسران تا سن معینی که قانون معلوم میکند، به طور رایگان آموزش میبینند. در پایان همین بخش است که شاهنده شرح حال مختصری از سه تن از رجال دولت تازهتأسیس ذکر میکند.
موضوعات فرهنگی و هنری، مورد دیگری است که شاهنده دربارۀ آنها نوشته است. مثلاً وجود جراید مختلف در اسرائیل نشان از آزادی فکر و برخورد آراء متفاوت در آنجا است که بر روی تیراژ مطبوعات نیز اثر مستقیم دارد. تنظیم و چاپ و ادارۀ روزنامهها در اسرائیل مطابق آخرین سیستم و اصول ممالک مترقی است و تیراژ آنها نسبت به جمعیتشان در میان کشورهای خاورمیانه و بسیاری از کشورهای آسیایی و نیز سایر نقاط جهان فوق العاده است، چون خواندن کتاب و روزنامه جزو برنامههای معمولی و مرسوم مردم اسرائیل است. همچنین باید گفت که نشر کتاب و ترجمۀ جدیدترین آثار علمی و ادبی جهان در اسرائیل رواج فوق العاده دارد، حتی با وجود آنکه قسمت اعظم سکنۀ اسرائیل را مهاجران جدید و شرقی تشکیل میدهند که هنوز به مطالعه عادت نکردهاند. اما میزان استقبال از کتاب در آن کشور زیاد است و با بهترین ممالک جهان رقابت میکند. تا جایی که اگر در شهرهای بزرگ گردش کنید نسبت زیاد کتابفروشها که همه مشتری دارند جلب توجه میکند.
توجه به اختلافهای موجود در میان ملت کشور جدید که هر کدام از گوشهای از جهان با آداب و رسوم و زبان و فرهنگ، گرد هم آمدهاند، نکتهای است که اغلب مسافران ایرانی در سفرنامهشان از آن یاد کردهاند. شاهنده نیز از این قانون مستثنا نیست و در فصلی از کتابش به این نقاط افتراق اشاره کرده است. به زعم او، با توجه به همۀ مشکلاتی که وجود دارد و فشارهایی که از بیرون اعمال میشود، باید در نظر داشته باشیم که اسرائیل هنوز جوان است و هشت سال بیشتر از عمر حیاتاش نگذشته است. از این رو امید میرود با تدبیر و برنامهریزی و آیندهنگری و محاسبۀ خرج و دخل در دولتها، بتوان چشمانداز امیدبخشی برای آیندۀ اسرائیل ترسیم کرد. یکی از آن محاسبات این است که دولت در کمال شدت میکوشد تا از وارد کردن اجناس غیر ضروری و لوکس جلوگیری کند. این در حالی است که اکنون نرخ واردات اسرائیل از میزان صادرات آن بیشتر است. این نکته را هم باید مد نظر قرار دهیم که اسرائیل کشوری در حال توسعه است و احتیاج به مواد اولیه و لوازم ضروری دیگر دارد.
اما دربارۀ موضوع کشاورزی در اسرائیل بنا بر آماری که اخیراً از طرف اتحادیۀ تعاونی کشاورزان انتشار یافته است، در اسرائیل 273 مشاو وجود دارد که در آنها 89048 نفر به کشاورزی اشتغال دارند. علاوه بر این در سال 1955 تعداد کیبوتصها در اسرائیل به 220 دهکده میرسیده که در آنها نیز 80348 نفر به زراعت پرداختهاند. گفتنی است مشاوها (moshava)، دهکدههایی هستند که در آنجا زمین، متعلق به خود کشاورز است و هر طور مایل باشد میتواند در آن به کشت و زرع بپردازد. اما کیبوتصها مثل یک خانوادهاند و رئیس خانواده در آنجا مسئولیت ادارۀ کیبوتص را بر عهده دارد. این مسئول به وسیلۀ انتخابات به این سمت منصوب میشود. هر عضوی در کیبوتص کاری را که از دستش برمیآید، انجام میدهد و چیزی که لازم دارد دریافت میکند. اعضای کیبوتص به استثنای کودکان، پیران و بیماران که حق استفاده از غذای مخصوص و بستر را دارند، همگی کنار هم و از یک نوع غذا که به طور عمومی تهیه میشود استفاده میکنند. پوشاک و لوازم فردی اشخاص را کیبوتص تهیه میکند. مرام کیبوتصها بر نوعی سوسیالیسم ملی استوار است که مورد اعتراض شدید کمونیستها است. علتاش هم این است که کمونیستها برنامۀ خود را بر این اساس تدوین کردهاند که در چند قرن دیگر کاری کنند که هر کس هر کار که میتواند بکند و چیزی که لازم دارد بگیرد، و حالا نمیتوانستند ببینند که دیگران از راهی غیر از کمونیسم بتوانند به این هدف برسند.
موضوع ارتش و قوای مسلح در اسرائیل هم در نوع خودش جالب توجه است. هگانا یا ارتش اسرائیل در حالی که عنوان و هدف تدافعی دارد، تاکتیکهای مخصوص به خود را نیز اجرا میکند تا جنگ احتمالی دفاعی خود را در خارج سرحدات خود نگه دارد. به نظر رهبران اسرائیل از خصوصیات هگانا آن است که روحیۀ سربازان یهودی که دو هزار سال در انتظار چنین فرصتی بوده، با روحیۀ سربازان دشمن آن متفاوت است. چون سرباز یهود حقیقتاً میداند برای چه اسلحه به دست گرفته است و جداً به منافعی که به خاطر آن میجنگد علاقه دارد. ارتش هگانا یک ارتش عمومی و ملی است و عمومیت آن واقعاً ارزش ویژۀ خود را حفظ نموده؛ به این معنی که هر خانوادهای در اسرائیل در آن به وسیلۀ یک یا چند عضو خانواده شریک است. مضافاً بر این که پس از خدمت وظیفه هم هر سال باید یک ماه مجدداً خدمت کند تا در جریان آخرین ترقیات و تحولات نظامی قرار گیرد. از خصوصیات دیگر هگانا خدمت زنان و مردان با هم است که خود باعث افزایش یگانگی و وحدت میشود. در انتهای این بخش نیز شرح حالی از رئیس وقت ارتش اسرائیل، موشه دایان، به دست داده شده است.
عباس شاهنده بر تشکیلات اجتماعی کشور جدید هم نظر دارد. به گفتۀ او در کشور اسرائیل هر فرد که سن او از 18 سال به بالا است، طبق مقررات، بیمۀ ملی و اجتماعی شامل حالاش میشود. به موجب قانون، همۀ کارفرمایان موظفاند که در روز پانزدهم هر ماه حق بیمۀ کارگران و کارمندان خود را پرداخت کنند. در سرتاسر اسرائیل همۀ مردم به عنوان بیمۀ عمر و بیمۀ پیری، بیمه هستند؛ به اضافۀ این که زنان از حق بیمۀ مادران، و همچنین کارگران از حق بیمۀ تصادف در کار نیز استفاده مینمایند. در اینجا بد نیست اشاره شود که در حکومت اسرائیل برای زنان آزادی مطلق مقرر شده و بر اساس اجازۀ قانون، زنان در این کشور حق رأی دادن و حق انتخاب شدن در کنست را دارند. اما با تمام تساویای که در استفاده از وسایل و آزادیهای ممکنه دارند از انجام کارهای سنگین حتی در کیبوتصها که تساوی کامل بر قرار است معافاند. او مینویسد به عنوان شاهدی بر ادعاهای فوق باید بگویم که خانم گلدا مئیر، اکنون وزیر خارجۀ اسرائیل است.
در پایان لازم میدانم این نکته را هم اضافه کنم که صرف نظر از میزان واقعنما بودن گزارش شاهنده که البته بر استناد و آمار هم مبتنی است، نباید فراموش کنیم که یادداشتهای او به طرز عجیبی مورد استفادۀ نویسندگان بعد از خود قرار نگرفته و مثلاً آشوری یا آل احمد در نوشتههایشان مطلقاً اشارهای به این سفرنامه نکردهاند. در حالی که این یادداشتها از منظر ترسیم فضای کلی کشور جدید التأسیس میتوانسته کاربردی باشد.
[1] همۀ گزارشهای ساواک مستند به اسنادی است که موسسۀ پژوهشهای سیاسی بر روی وبگاه خود منتشر کرده است.